طوری که روز بعد، روزنامهها برای نشان دادن قهرمانی ناباورانه سایپا در لیگ برتر خیلی سعی کردند تا توانستند عکسی از شادی علی دایی پس از گل قهرمانی را روی جلد ببرند. از جمله عکسی که داریوش یزدانی را در کنار این بازیکن-مربی نشان میداد. دایی ظاهرا میخواست به تنهایی شادی کند؛ به گونهای که استوکش با شکم یزدانی برخورد کرده بود و برای بینندگان این عکس تا حدودی تصنعی میزد.
در حالی که این شخص دایی بود، ماهها بعد از جام جهانی 2006 آلمان، آنجا که انتقادهای بسیاری را برانگیخت، تا جایی که امیر قلعهنویی، سرمربی تیم ملی در جام ملتهای آسیا به راحتی این بازیکن را از فهرست تیم ملی کنار گذاشت و پیشنهاد یک مسابقه خداحافظی را داد. دایی اما با همان صفات همیشگیاش تن به این پیشنهاد نداد و تا مدتها طوری رفتار کرد که ظاهرا باز هم میتواند نقش یک مهاجم گلزن را در تیم ملی ایفا کند. او ناکامیاش در جام جهانی آلمان را به بیتوجهی برخی از بازیکنان اصلی تیم ملی ربط داد و گفت: «برخی از بازیکنان توی چشم من نگاه میکردند و پاس نمیدادند.»
در آن لحظات بیگمان دایی، ماهها بعد، زمانی که تغییرات در کادر فنی سایپا او را به یک
مربی - بازیکن تبدیل کرد را در ذهن تصور نمیکرد. حتی قهرمانیاش با این تیم در لیگ برتر که ناگهان و ناخواسته دایی را به سمت مربیگری سوق داد، تا کمکم خود را نه به عنوان یک بازیکن که به عنوان یک مربی درجه یک ایرانی بپذیرد. در حالی که او همان بازیکن جاهطلبی بود که در شادی بعد از گل قهرمانی سایپا سعی داشت، بزرگی خود را به تنهایی نشان دهد. وقتی که با گامهایی بلند به طرز عجیبی به هوا بلند شد.
بازگشت به گذشته
شنبه 26خرداد ماه80، در شماره 95 هفتهنامه تماشاگران، علی کریمی در مصاحبهای تاریخی دایی را بازیکن بینهایت خوش شانسی خوانده بود. کریمی البته با ادبیاتی تند و انتقادآمیز این موضوع را مطرح کرده بود.حرفهایی که دایی را وادار به واکنش کرد. بعد از آن آنها هیچگاه نتوانستند به صمیمیت برسند. در جام ملتهای چین، بعد از دو، سه بازی اول تیم ملی، کریمی و مهدویکیا معتقد بودند که بیشتر حرکات آنها زمانی که به دایی منتهی میشود، راه به جایی نمیبرد و پس از آن جام جهانی آلمان. در آنجا بود که اختلافات به اوج رسید. کریمی به همراه هاشمیان، مهدویکیا و کاظمیان در نقطه مقابل دایی، میرزاپور، بختیاریزاده و گلمحمدی قرار گرفت. اختلافی پایانناپذیر که حتی در اسفندماه 86، هنگامی که دایی سرمربی تیم ملی شد، نیز هنوز تازه به نظر میرسید.
هاشمیان گفت در دور اول مقدماتی جام جهانی شرکت نمیکند و از دور دوم به تیم ملی ملحق میشود. دایی اما تاب نیاورد و از این بازیکن ایراد گرفت. گرچه در ادامه هاشمیان در تیم ملی بازی کرد و کمترین حاشیهای برای دایی و تیم ملی داشت، اما این هم دلیلی نبود که اختلاف گذشته این دو به پایان رسیده باشد. درست مثل مهدی مهدوی کیا که سرمربی تیم ملی نتوانست با او به تعامل برسد. کاپیتان حاضر شد با حضور دایی در کادرفنی تیم ملی هم در این تیم بازی کند، اما برخی از اتفاقات سبب شد که دایی باز هم نتواند به روی بعضی مسائل چشم ببندد. ظاهرا بعد از تساوی ایران با عربستان، زمانی که بازیکنان تیم ملی در رختکن حضور داشتند، مهدوی کیا در حلقه سهنفرهای گفته: «دایی خیلی خوششانس بود که این بازی را نباخت.»
گفته میشود یکی از اعضای این حلقه این موضوع را به اطلاع دایی رسانده و سرمربی تیم ملی خیلی زود به این نتیجه رسیده که فعلا این بازیکن را به تیم ملی دعوت نکند،موضوعی که در مورد علی کریمی به گونهای دیگر اتفاق افتاد. بعد از اینکه پادرمیانی خداداد عزیزی و حسین هدایتی، کریمی را متقاعد کرد که در مسابقه برگشت به عربستان در تیم ملی بازی کند. این دایی بود که به سادگی این بازیکن را کنار زد؛ دایی حتی سیاست مناسبی برای بازیکنانی چون نیکبخت و رضایی که بیصبرانه منتظر چراغ سبز سرمربی تیم ملی بودند نیز در نظر نگرفت. البته با چشم پوشی از بازیکنانی مثل جواد کاظمیان، ایمان مبعلی و حتی محمد نصرتی که در عین جوانی بازیکنان باتجربهای به حساب میآیند اما اختلاف دایی با هر یک از این بازیکنان ظاهرا سرمربی تیم ملی را در انتخاب ملیپوشان محدود کرده بود. حتی اگر شیث رضایی را به تیم ملی دعوت کند و عنوان شود که دایی همه اختلافات را کنار گذاشته.
ائتلاف مربیان باشگاهها علیه دایی
هفته پنجم لیگ، شروع اتفاقات بود. شروع جدال دایی با مربیان لیگ بر سر بازیکنان. تعطیلی لیگ برای برپایی اردوی تیم ملی؛ موضوعی که باعث اعتراض برخی از مربیان لیگ شد و جو نامناسبی علیه سرمربی تیم ملی ایجاد کرد. برخی از این مربیان مثل برگیزر، مربی آن روزهای ابومسلم مصاحبهای علیه دایی انجام داد و گفت: «به آقای دایی بگویید این طور فکر نکند و فقط به فکر منافع تیم ملی نباشد. در تمام دنیا بازیهای لیگ هفته به هفته انجام میشود و در کنار آن تیم ملی قدرتمندی هم دارند. این وسط تنها چیزی که اهمیت ندارد، باشگاه است.
در صورتی که تیم ملی در راس هرم اهمیت قرار دارد و باشگاهها قاعده این هرم هستند و اگر ما تیمهای متزلزلی داشته باشیم، تیم ملی قدرتمندی نخواهیم داشت.» دایی اما رودرروی مربیان معترض لیگ بود و حاضر نبود از مواضعش عقبنشینی کند؛ «باشگاهها موظف هستند که بازیکنان را در اختیار تیم ملی بگذارند.» موضوعی که با وجود وساطت رئیس سازمان لیگ هم هیچگاه به جایی نرسید و این داستان تا پیش از برکناری دایی از تیم ملی و در روزهای پایانی لیگ هم ادامه داشت. طوری که رفتن اش باعث خوشحالی مربیانی چون فیروز کریمی شد. آنجا که گفت: «متاسفانه درحالی که بازیکنان ما استراحت کافی نداشتند، 72 ساعت بعد از یک مسابقه سنگین در تیم ملی به میدان رفتند و نتیجهاش این شد که غلامرضا رضایی مصدوم شود. من معتقدم تعامل بین تیم ملی با باشگاهها ضعیف بود.»
ایسنا، دیماه گذشته ناگهان از احتمال استعفای دایی از تیم ملی خبر داد. گرچه دایی همیشه از این مسائل دوری کرده و به نوعی بیگانه بوده اما ظاهرا اختلافش با فدراسیون به جایی رسیده بود که بعد از تورنمنت عمان تصمیم به استعفا گرفته بود. این مربی که از لغو اردوی اسپانیا و مسابقههای دوستانهای که قرار بود در این اردو برگزار شود، دلخور بود تهدید به استعفا کرد. دایی نسبت به برنامهریزی فدراسیون و لغو مکرر مسابقههای دوستانه اعتراض داشت. جالب اینکه علی کفاشیان، رئیس فدراسیون نیز بحث استعفای دایی را هیچگاه تکذیب نکرد و تنها گفت:«هنوز استعفایی به دستم نرسیده.» موضوعی که باعث به وجود آمدن شکاف میان مسئولان فدراسیون و سرمربی تیم ملی شده بود. در این شرایط اما دایی حاضر نبود تغییری در رفتارش ایجاد کند.
خبرنگار بیاطلاع از تصمیم اخراج علی دایی، در تلاش بود تا ناکامی تیم ملی در مقدماتی
جام جهانی را به رفتار مغرورانه دایی ربط دهد. تلاش او تا جایی پیش رفت که به رابطه تیره این مربی با خبرنگاران رسانهها رسید. در این شرایط دایی سعی کرد صحبتهای این خبرنگار را نشنیده بگیرد؛ صحبتهایی که در حالت عادی هضمش برای این مربی سخت مینمود؛ چه رسد به لحظاتی که هنوز هیچکس باخت به عربستان در تهران را باور نکرده.
دایی در کنفرانس مطبوعاتی حضور داشت و مجبور بود به سئوالات سنگین خبرنگاران در آن شرایط سخت پاسخ دهد. دایی سعی کرد خودش را کنترل کند اما باز هم نتوانست موضعش مقابل خبرنگاران را پنهان کند. کسی که چه در دوران بازیگری و چه در دوران مربیگری هیچگاه نتوانست رابطه مناسبی با رسانههای وطنی داشته باشد. او از ابتدا تنها بود و تنها هم ماند.